مهراوه جونمهراوه جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

مهراوه دختر نازم

2 اذر-محرم و کسالت گل دختری

دختر قشنگ مامان..امروز هوا نیمه ابری بود والبته یه کمی هم سرد(28 ابان)... با هم رفتیم مرکز. این بار یه ذره دیرتر بردمت اخه تهران نبودیم عزیزم.الهی مامان فدات بشه اونجا مریض شدی  اسهال استفراغ شدی و خیلی هم بیحال بودی. بابایی نبود با خاله اکرم و عمو بردیمت دکتر...اقای دکتر برا تهوعت امپول داد اونو تزریق کردیم الحمدلله خوب شدی ولی هنوز اسهال بودی حتی وقتی امدیم تهران... دکتر گف جز شیر هیچی نباید بهت بدم و یه شربت داد که خدا رو شکر خوب شدی متاسفانه به همین دلیل برا مراسم شیر خوارگان حسینی هم نرسیدیم  و نتونستم ببرمت عزیز دلم...ان شاالله  اگه خدا خواست و زنده بودیم سال بعد حتما میبرمت گل دخترم  خلاصه امروز که رفتیم بیرون ح...
2 آذر 1392

27 مهرماه

سلام.. سلام......صدتا سلام ........ من اومدم با دندونام....(مهراوه ) این روزا حسابی سرم شلوغ بود نتونستم بیام پست جدید بذارم فقط گاهی میامدم  ببینم دوستای گلمون در چه حالن و پیشنهاداتشونو بخونم ..... و دیگه اینکه تعطیلات اخر هفتم بیشتر بود و وقت منم کمتر و شیطنت خانوم خانوما هم که دیگه بماند....  عسل مامان دیگه وقت نمیزاره برا مامان .....بقدری شیطون شده که مامان و بابا رو با هم خسته میکنه و حالی برامون نمیمونه ! باز خدا خیر بده به بابایش که اخر هفته خیلی کمک دستمه و هم تو کار خونه و هم نگهداری مهراوه خانوم کمکم میکنه وگرنه به هیچکاری نمیرسم..... خدا برامون نگهش داره .....شرمندشیم جفتمون  این روزا من و بابایی و ...
27 مهر 1392